کمال خجندی:مرد عشق تو به غم همدرد است دردمند تو بلا پرورد است
❈۱❈
مرد عشق تو به غم همدرد است
دردمند تو بلا پرورد است
هر که از درد و رنگی دارد
اشک او سرخ و رخ او زرد است
❈۲❈
بیخیر میفتد آتش خواب است
درد و غم می خورد اینش خورد است
دردمندان به دو رخ پاک کنند
کف پا کز ره ن گرد است
❈۳❈
هست با درد تو هر فردی را
عالمی کز همه عالم فرداست
عشق، بیدرد سری گرم نکرد
شمع تا سوز ندارد سرد است
❈۴❈
چون براند سخن از درد کمال
هر که مردست بگوید مرداست
کامنت ها