کمال خجندی:من نخواهم ز کمند نو نجات من نجی من کمد العشق فعات
❈۱❈
من نخواهم ز کمند نو نجات
من نجی من کمد العشق فعات
آن خضر بین که چه بازی خوردوست
لب او دیده و خورد آب حیات
❈۲❈
گر الف را حرکت نیست چراست
الف قد نو شیرین حرکات
به جناب شه ما گر برسید
فاقروا فیه رفیع الدرجات
❈۳❈
تا دگر از تو برد شیرینی
کوزه آورده بدریوزه نبات
خوش نیامد بر ما آمدنت
تو شهی خوش نبود خانه مات
❈۴❈
چون رسی کعبه آن کوی کمال
قدرالفقروقف با لعرفات
کامنت ها