کمال خجندی:نیست مرا دوستر از دوست دوست اوست مرا دوست مرا دوست اوست
❈۱❈
نیست مرا دوستر از دوست دوست
اوست مرا دوست مرا دوست اوست
دم ز رخ دوست زند آینه
در نظر مردم از آن دوست روست
❈۲❈
دل خم ابروی تو دارد هوس
صدر نشین بین که چه محراب جوست
گوی چه ماند به زنخدان یار
این زنخ مردم بیهوده گوست
❈۳❈
آنکه ز هر رنگ می از خم مرا
باده یک رنگ ببارد سبوست
نافه چین را که نسیم تو داشت
در طلب از شوق تو بدرید پوست
❈۴❈
سرو لب جوست قدت ز آن مرا
دیده لب جوی و لب جوست دوست
چیست ز غم حال تو گفتی کمال
تا رخ زیبای تو دیدم نکوست
کامنت ها