کمال خجندی:چو شمع روز بر افروخت از نسیم صباح بریز باده گلگون در آبگون اقداح
❈۱❈
چو شمع روز بر افروخت از نسیم صباح
بریز باده گلگون در آبگون اقداح
ز ساقیان پری چهره خواه وقت صبوح
حیات جان ز لب جام و قوت روح از راح
❈۲❈
مردان خرابات بین که از سر شوق
به وصل دختر رز تازه کرده اند نکاح
تو باده نوش و میندیش از حلال و حرام
که هست خون صراحی بر اهل عشق مباح
❈۳❈
فروغ شمع جمال نو مشرق الانوار
طلوع کوکب حسن تو فالح الاصباح
رخ و آب کشاف حسن را تفسیر
غم تو مخزن اسرار عشق را مفتاح
❈۴❈
حدیث قامت نو گر مؤذنان شنوند
به عمر خویش نیایند بعد از این به فلاح
به بوی صبح وصالت کمال دلشده را
حدیث زلف و رخ تست ورد شام و صباح
کامنت ها