کمال خجندی:آن شوخه به ما جز سر بیداد ندارد با وعده دل غمزده شاد ندارد
❈۱❈
آن شوخه به ما جز سر بیداد ندارد
با وعده دل غمزده شاد ندارد
کرد از من دل شیفت آن عهد شکن باز
آن گونه فراموش که کس باد ندارد
❈۲❈
بلبل چه فرستد سوی گل تحفه که در دست
بیچاره به جز ناله و فریاد ندارد
بر عهد تو تکیه نتوان کرد و وفا نیز
کین هر دو بنانیست که بنیاد ندارد
❈۳❈
هر دله که نپوشد نظر از گوشه آن چشم
مرغیست که اندیشه صیاد ندارد
تو جنگ میاموز بدان غمزه که آن شوخ
در فتنه گری حاجت استاد ندارد
❈۴❈
بر حال کمال ار نکنی رحم عجب نیست
شیرین ز تجمل سره فرهاد ندارد
کامنت ها