کمال خجندی:دوش از در میخانه بدیدیم حرم را می نوش و ببین قسمت میدان کرم را
❈۱❈
دوش از در میخانه بدیدیم حرم را
می نوش و ببین قسمت میدان کرم را
فرمان خرد بر دل هشیار نویسند
حکمی نبود بر سر دیوان قلم را
❈۲❈
ای مست گر افتی به سر تربت شاهان
مشتاق لب جام بیابی لب جم را
پای ستم از ساحت جان گرد بر آورد
بنشین و به می باز نشان گرد ستم را
❈۳❈
چنگت خبر راه طرب داد و ز پیران
بشنو سخن راست مبین پشت به خم را
در شیشه گر از باده کمی هست غمی نیست
لیکن غم بسیار بود دولت کم را
❈۴❈
صبح است کمال و می و آواز خوش نی
برخیز غنیمت شمر این یک دو سه دم را
کامنت ها