کمال خجندی:بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد
❈۱❈
بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد
هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد
عشاق قلندر صفت از عشق نمیرند
آنکس که بمیرد همه گویند خطا کرد
❈۲❈
با پیر من از عشق بکی گفت بپرهیز
زد کفش برو از غضبه و رو بعصا کرد
داد از سر کین زلف تو سرها همه بر باد
بازش بسر خویش ندانم که رها کرد
❈۳❈
خشنودم از آن غمزه دلجو که ز شوخی
هر وعده که کردی به جفا جمله وفا کرد
گر داشت غباری ز خط آئینه رویت
گیرد به کنارش چو توجه به صفا کرد
❈۴❈
چون دید کمال آن خط ورځ فاتحه بر خواند
شب بود فریب سحری بر تو دعا کرد
کامنت ها