کمال خجندی:پیش رخ نو دیده پری را نکو ندید شد ناظر فرشته و این خلق و خو ندید
❈۱❈
پیش رخ نو دیده پری را نکو ندید
شد ناظر فرشته و این خلق و خو ندید
رویت ندید عاشق و به غایبانه گفت
بیچاره بیریا سخنی گفت و رو ندید
❈۲❈
صوفی نیافت بهره ز اوقات صبح و شام
تا بی حجاب تابش آن روی مو ندید
روز نکوست روی تو شکر خدا که هیچ
زاهد به روز گار نو روزه نگو ندید
❈۳❈
کار چشم رمد گرفته گوهر فشان ما
کحل الجواهری به از آن خاک کو ندید
نرگس مثال چشم تو در خواب و هم در آب
چندانکه کرد بر لب جو سر فرو ندید
❈۴❈
بود آرزوی جان کمال آن دهان دریغ
کش جان رسید بر لب و آن آرزو ندید
کامنت ها