گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال خجندی:چه کم شود ز تو ای مه که برمنت گذر افتد که با بروزنم از رویت آفتاب در افتد

❈۱❈
چه کم شود ز تو ای مه که برمنت گذر افتد که با بروزنم از رویت آفتاب در افتد
شبی که بر سر کویت کنیم اشک فشانی نظاره کن که ثریا به منزل قمر افتد
❈۲❈
دلم حدیث میانت بی شنید و هنوزش نه ممکن است به این نکته دقیق در افتد
بدل بگوی که رحمی بکن به حال ضعیفان وگر نه سنگ بدگان آبگینه گر افتد
❈۳❈
تو تیغ بر کش و ناوک بدست غمزه رها کن که این خدنگ ازو بر نشانه کارگر افتد
من از لیت نتوانم که جانه برم به سلامت بمیرد آخر کار آن مگس که در شکر افتد
❈۴❈
همه خیال تو بندد کمال خسته به محمل چو سوی منزل خاکش عزیمت سفر افتد

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۳۸۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها