کمال خجندی:خط تر گرد لبه عمدا نباشد چو دودی هست بی حلوا نباشد
❈۱❈
خط تر گرد لبه عمدا نباشد
چو دودی هست بی حلوا نباشد
کی نسبت کند چشمت به نرگس
که هیچش دیده بینا نباشد
❈۲❈
بخوبی گرچه به بالا نشین است
به بالای تواش بالا نباشد
به تیغم گر بزن دشمن که از دوست
سر بریدنم مطلع نباشد
❈۳❈
خیالش جز به چشم من مجوئید
که این در در همه دریا نباشد
اگر از دیده ناپیدا بود تیر
از آن باشد که جان پیدا نباشد
❈۴❈
کمال خسته را امروز دریاب
که صبرش از تو تا فردا نباشد
کامنت ها