کمال خجندی:دل من بار جنایه تو نه تنها بکشد داغ جور و ستمت هر دو به یک جا بکشد
❈۱❈
دل من بار جنایه تو نه تنها بکشد
داغ جور و ستمت هر دو به یک جا بکشد
جان به یک سر نکند با سر شمشیر تو قطع
که چو زلفت بقدمهای تو سرها بکشد
❈۲❈
خوش بود تیر تو بر سینه ولی آن خوش نیست
که کماندار تو باز آبدش از ما بکشد
نرسد بر نو به چارده بر گوشه بام
گر ز خورشید رخی سر به ثریا بکشد
❈۳❈
این همه بار جفا عاشق از آن کرد قبول
که درین واقعه خود را بکشد با بکشد
قلم صنع کند رقص و سراندازیها
دست قدرت گر از آن صورت زیبا بکشد
❈۴❈
می کنند ناله و آه از دل غمدیده کمال
هر که شد عاشق روی تو ازینها بکشد
کامنت ها