کمال خجندی:ز غمزه های نو چندانکه ناز میبارد مرا ز هر مژه اشک نیاز می بارد
❈۱❈
ز غمزه های نو چندانکه ناز میبارد
مرا ز هر مژه اشک نیاز می بارد
سرشک ماز تو باران نو بهاران است
که لحظه ای نستاده است و باز میبارد
❈۲❈
بریخت پیکر محمود و چشم او در خاک
هنوز خون بفراق ایاز می بارد
ز دوری به روی تو چشم بیدارم
ستاره ها بشبان دراز می بارد
❈۳❈
ز خنده هاش که میریزدم نمک به جگر
ملاحت از لب آن دلنواز میبارد
چو دوری از رخ او بی صفائی ای صوفی
گر از جبین تو نور نماز می بارد
❈۴❈
دلیل سوختگیهاست گریه های کمال
که اشک شمع ز سوز و گداز می بارد
کامنت ها