کمال خجندی:شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد به سوختن دل پروانهاش مهوس شد
❈۱❈
شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد
به سوختن دل پروانهاش مهوس شد
دو چشمت از دل و دین آنچه داشتم بردند
توانگری که به مستان نشست مفلس شد
❈۲❈
ز کیمیای نظر چون تو خاک زر سازی
تفاوتی نکند گر وجود ما مس شد
دگر مرا به خیالت ز بی کسی چه ملال
چو غم رفیق و بلا یار و درد مونس شد
❈۳❈
خوش است مطرب و ساقی و من به یک دو حریف
در این شمار که کردم رقیب سادس شد
کسی که عاقل و هشیار دیدمی محسوس
چو دید شکل تو از هوش رفت و بی حس شد
❈۴❈
به نقش ابروی تو نیست در سراچه حسن
که دست صنع در آن طاقها مهندس شد
ز می به درد تو پرهیز ما نه از ما بود
در این جریمه سبب زاهد موسوس شد
❈۵❈
نشد به طرز غزل هم عنان ما حافظ
اگر چه در صف سلطان ابوالفوارس شد
کمال نسخه رندی بسی مطالعه کرد
که در دقایق علم نظر مدرس شد
کامنت ها