کمال خجندی:گر بری چون سر زلف این دل سودایی را با پای بوس تو کشد این دل شیدایی را
❈۱❈
گر بری چون سر زلف این دل سودایی را
با پای بوس تو کشد این دل شیدایی را
من ازین در نروم زانکه بجانی نرسد
هیچکاری به طلب عاشق هر جایی را
❈۲❈
روی ننموده گرفتم که روی از بر ما
به کجا میبری این خوبی و زیبایی را
چه ورنها که کهن کرد به دفتر گل سرخ
تا بیاموخت ز رویت چمنآرایی را
❈۳❈
خار مژگان منگر پای بنه بر سر چشم
که زیانی نرسد از مژه بینایی را
روی زاهد نکند آرزو این چشم نرم
میل خشکی نکند مردم دریایی را
❈۴❈
در نگیرد دمت ای ناصح دانا به کمال
تا بر آتش ننهی دفتر دانایی را
کامنت ها