کمال خجندی:مائیم دل و دین به تو در باخته ای چند دور از در تو خانه برانداختهای چند
❈۱❈
مائیم دل و دین به تو در باخته ای چند
دور از در تو خانه برانداختهای چند
ای دانه دز فیمت خود دان و میامیز
با مشت کی قدر نو نشناخته ای چند
❈۲❈
در آتش و آبند گروهی ز تو چون شمع
تا چند جفا بر تن بگداختهای چند
جان بر تو شانیده روان نقد روان نیز
گنجینه معنی به نو درباخته ای چند
❈۳❈
گفتی که کمال اهل محبت چه کسانند
جان سوخته و با غم تو ساخته ای چند
کامنت ها