گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال خجندی:مه نامهربان من وفاداری نمیداند بر اهل دل به جز ظلم وستمکاری نمی داند

❈۱❈
مه نامهربان من وفاداری نمیداند بر اهل دل به جز ظلم وستمکاری نمی داند
چو دادم دل بدست او به پای محنت افکندش چه دانستم من بیدل که دلداری نمی دانند
❈۲❈
به نزدیک طبیب احوال درد خویش می گفتم ولی او چاره این نوع بیماری نمی داند
چه سود از ناله و زاری برین در داد خواهانرا که سلطان حال مسکینان بازاری نمی داند
❈۳❈
مراد خاطر ما نیک میداند حی اما تغافل می کند زانسانه که پنداری نمی داند
لب و دندان چون اونی بکام چون منی اولی که کسی شیرین تر از طوطی شکرخواری نمی داند
❈۴❈
کمال از خلق نتوانست پوشیدن نظر بازی که او رندست و چون زهاد طراری نمی داند

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۵۲۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مصطفی
2021-05-02T11:13:43
صحیح این است:مراد خاطر ما نیک می‌داند حبیب اماتغافل می‌کند زانسان که پنداری نمی‌داندلب و دندان چون اویی بکام چون منی بایدکه کس شیرین تر از طوطی شکر خواری نمی‌داند