کمال خجندی:وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد زلف بنی گرفت و گرفتار دام شد
❈۱❈
وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد
زلف بنی گرفت و گرفتار دام شد
صوفی ز عشق باره برندی گرفت نام
از ننگ زهد رست و بدین نیکنام شد
❈۲❈
چشمم به آرزوی تماشای زلف تست
چون چشمه روزه دار که مشتاق شام شد
لبهای تشن پرور نو نا ز دیده رفت
آبم به حلق و خواب به مژگان حرام شد
❈۳❈
گر غم بکند از چمن دل صنوبرش
در جان خیال قد تو قائمقام شد
مه را که کوس حسن بر افلاک میزند
تو دیر زی که نوبت او هم تمام شد
❈۴❈
نازک سخن بوصف لب او شدی کمال
طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد
کامنت ها