کمال خجندی:هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد ورنه اندیشه کار دگرش باید کرد
❈۱❈
هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد
ورنه اندیشه کار دگرش باید کرد
آنکه خواهد که نهان از سر کویش گذرد
صبح خیزی چو نسیم سحرش باید کرد
❈۲❈
سر کوی نو تحمل نکند درد سری
هر که از آنجا گذرد ترک سرش باید کرد
گرچه دردم ز طبیب است ولی آخر کار
چون رسد کار بجان هم خبرش باید کرد
❈۳❈
زلف آشفته او موجب جمعیت ماست
چون چنین است و پس آشفته ترش باید کرد
هر که او را خبر از حالت مستان نبود
به یکی جرعه می بیخبرش باید کرد
❈۴❈
آنکه او را هوس گوشه نشینی باشد
از کمانخانه ابرو حذرش باید کرد
یارب این درد جگر سوز چه مشکل دردیست
که مداوا همه خون جگرش باید کرد
❈۵❈
گر کمال آرزوی محبت جانان دارد
زود زین کلبه احزان سفرش باید کرد
کامنت ها