کمال خجندی:همه عمر از تو به من بوی وفائی نرسید دل رنجور ز وصلت بشفائی نرسید
❈۱❈
همه عمر از تو به من بوی وفائی نرسید
دل رنجور ز وصلت بشفائی نرسید
این همه خون بناحق که در ایام تو رفت
هیچکس را به تو چون و چرائی نرسید
❈۲❈
غم هجران توام جان به لب آورد و هنوز
لب امید ببوسیدن پائی نرسید
بر درت زآن همه فریاد که کردیم و خروش
سگ کوی تو بفریاد گدانی نرسید
❈۳❈
هر کسی بافت بخوان کرمت دسترسی
دست کوتاه من الأ به دعای نرسید
غایت لطف همین است و کرم کز تو مرا
ساعتی نیست که تشریف بلائی نرسید
❈۴❈
سالها در راه مقصود بسر رفت کمال
سالها بین که بر رفت و بجائی نرسید
کامنت ها