کمال خجندی:تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر که آریست به آب دیده در بر
❈۱❈
تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر
که آریست به آب دیده در بر
چو آن رخسار و بالا باغبان دید
ز گل برید و بر کند از صنوبر
❈۲❈
به هر مسجد که آوردی تو قامت
ز حیرت گفت امام الله اکبر
برم پیش لب و زلف تو سجده
چو خواننده آبت و اللیل و کوثر
❈۳❈
رخت ماه است اگر بینیمش این ماه
به چشم ما نباید ماه دیگر
حدیث قند گفتم با لبش گفت
ملولیم از سخنهای مکرر
❈۴❈
نه آن دفتر که در وی طیباتست
خبیثانش فروشستی سراسر
کمال این گفته گر سعدی شنودی
فروشستی بگازرگاه دفتر
❈۵❈
که چون آب سخن دید و روانی
سخن را پاک تر سازد سخنور
کامنت ها