کمال خجندی:با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز محنت زده را به بلا جنگ مینداز
❈۱❈
با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز
محنت زده را به بلا جنگ مینداز
در دست صبا سلسله زلف میفکن
شوریده دلان را به صبا جنگ مینداز
❈۲❈
شب بر در تو بوده ام این راز نهان دار
آن حاسة سگ را به گدا جنگ مینداز
گفتی بر باران بردمه کشتن یاری
نا آمده در مجلس ما جنگ مینداز
❈۳❈
یک ناوک دیگر بزن و راست رسانتر
با جان دل مجروع مرا جنگ مینداز
در دست کمال آن سر زلف افکن وشو صلح
خود را بمن بیسر و پا جنگ مینداز
کامنت ها