کمال خجندی:زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز شسته سجاده به می کرده به میخانه نماز
❈۱❈
زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز
شسته سجاده به می کرده به میخانه نماز
طاعت باده پرستان چه به مسجد چه بدیر
عشق ورزیدن رندان په حقیقت چه مجاز
❈۲❈
دیگران معتقد زهد و نمازند هنوز
ما به مقصود رسیدیم برندی و نیاز
آستان در تو منزل شهبازان است
مگسان را چه محل بر سر کویت پرواز
❈۳❈
بنده طالع شوریده خویشم که مرا
در سر زلف پریشانش بشد عمر دراز
برسان هر سئم و جور که خواهی به کمال
خوش بود بر دل محمود ستم های ایاز
کامنت ها