کمال خجندی:سر من خاک پایت باد و جان نیز که در پای تو خوشتر این و آن نیز
❈۱❈
سر من خاک پایت باد و جان نیز
که در پای تو خوشتر این و آن نیز
چگونه در حریم او نهم پای
که نگذارنده سر بر آستان نیز
❈۲❈
بکویت جز صبا کس را گذر نیست
ولیکن غیرتم آید از آن نیز
چه تنگ است آن شکر یعنی دهانت
که وهم آنجا نمی گنجد گمان نیز
❈۳❈
دل آواره من تا کجا شد
کرو نامی نمی یابم نشان نیز
تواند بوده دل جای غم تو
چه جای دل که جان ناتوان نیز
❈۴❈
کمال آن شب که در چرخ آید آن ماه
زجان دستی بر افشان وز جهان نیز
کامنت ها