کمال خجندی:دل من طلبکار بار است و بس ازین دل همینم به کار است و بس
❈۱❈
دل من طلبکار بار است و بس
ازین دل همینم به کار است و بس
شدم خاک و نگذشته بر من چو باد
ازو بر دل اینم غبار است و بس
❈۲❈
به داغ فراموشیم ماند و رفت
از بارم همین یادگار است و بس
سر خود بر آن پای دارم مدام
همین دولتم پایدار است و بس
❈۳❈
چه سودم ز سودای آن چشم مست
کزو بهرة من خمارست و بس
چه بندم بر آن وعده امید نیز
کو حاصل انتظار است و بس
❈۴❈
مکن این همه دشمنی با کمال
که مسکین همین دوستدارست و پس
کامنت ها