گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال خجندی:آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش چشم من روشن به روی اوست گفتم روشنش

❈۱❈
آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش چشم من روشن به روی اوست گفتم روشنش
بر دل عاشق ز یک یک شیوه های چشم او شیوه خوشتر نمی آید ز عاشق کشتنش
❈۲❈
آهوان را از دویدن شد جگر خون و هنوز در می یابند مکر و غمزة صید افکنش
پیرهن در بر نگیرد آن بدن جز با خیال در می یابند مکر و غمزة صید افکنش
❈۳❈
زلف را گفتم ببر نشنید بر عاشق چه جرم گر رود سرها به باد از هر طرف بر گردنش
دامن زلفش گرفتم وقت قتل آن غمزه گفت خونبهای خود گرفتی چون گرفتی دامنش
❈۴❈
عکس شمشیرت پس از کشتن گر افتد برکمال جان زه اول تیزتر آید به سر وقت تنش

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۶۲۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها