کمال خجندی:به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش هنوز از ذوق آنم مست و مدهوش
❈۱❈
به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش
هنوز از ذوق آنم مست و مدهوش
اگر آرد ز من آن بی وفا یاد
من از شادی کنم خود را فراموش
❈۲❈
سر موئی به جانی می فروشد
چنین ارزان بگوئیدش که مفروش
همی کردم بر آن در دوش فریاد
سگی بانگی بزد بر من که خاموش
❈۳❈
به گفتار تو گر در لاف میزد
گرفت اینکه به عذر آن گنه گوش
دهانش کرد عیب غنچه ظاهر
بر آن عیب ای صبا دامن قرو پوش
❈۴❈
کمال از طرة او بر حذر باش
که طرارست دانم بر بناگوش
کامنت ها