کمال خجندی:ز رویم وقت کشتن می رود رنگ که میترسم بگیر تیغ او زنگ
❈۱❈
ز رویم وقت کشتن می رود رنگ
که میترسم بگیر تیغ او زنگ
گذشت از خون من نارانده شمشیر
چه حکمت بود پیش از آشتی جنگ
❈۲❈
به بازی گل زدم ناگه برو گفت
چرا بر شاخ نازک میزنی سنگ
چو بوسی میدهی باریه روانتر
که دارم با دهانش فرصتی تنگ
❈۳❈
سگم می خواند و می خواهدم عذر
سگی باشم اگر دارم ازین ننگ
به من هر غم کرو آید رود آه
به استقبال او تا نیم فرسنگ
❈۴❈
کمال از دل نیاری ناله بیرون
که رسوائیست چون خارج شد آهنگ
کامنت ها