کمال خجندی:ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام آئینه دار حاجب رویت به تمام
❈۱❈
ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام
آئینه دار حاجب رویت به تمام
شد روشنم که منزل سرو است جویبار
کز چشم من نمی رود آن سرو خوش خرام
❈۲❈
دل انتظار وعده وصل تو میکشد
مسکین دل شکسته که دارد خیال خام
جانم به لب رسید چو زلف تو بگذرد
آید به لب هر آینه چون بگذرد ز کام
❈۳❈
چشمم چو دید روی تو در تاب زلف گفت
صبح امید است که شد پایبند شام
خونش حلال باد که بی موجبی کند
نظارهٔ جمال نو بر عاشقان حرام
❈۴❈
هر کس ز ننگ و نام طریقی گزیده اند
با عشق تو کمال بر آمد ز ننگ و نام
کامنت ها