کمال خجندی:بی تو نفسی که زنده مانم اگر می کشیم سزای آنم
❈۱❈
بی تو نفسی که زنده مانم
اگر می کشیم سزای آنم
هرگز نبرم زنیغ نو مهر
گر کارد رسد به استخوانم
❈۲❈
دل را ز لبت چو سازم آگاه
بر سوخته نمک فشانم
این سوز درون ز سوختن نیست
نا ساختن تو سوخت جانم
❈۳❈
گفتی غم تو خورم چه دانی
غمخواره اگر تونی چه دانم
خونابه دل مرا حلال است
ای دیده که من نمی چکانم
❈۴❈
گویند کمال بر در دوست
از خاک کم است بیش از آنم
کامنت ها