کمال خجندی:چه رنجم از تو گر کشتی به نازم که نازت عمر نو بخشید بازم
❈۱❈
چه رنجم از تو گر کشتی به نازم
که نازت عمر نو بخشید بازم
چو کارم جز بریدن نیست از خویش
چرا باشد ز تیغت احترازم
❈۲❈
طبیبی شربت من گر نسازی
از قند به به خون دل بسازم
ز ابرویت چو رو آرم به محراب
سر زلفت بود عقد نمازم
❈۳❈
نظر کج باختی گفتی به آن زلف
دوزخ دارد چگونه کج بنازم
سر زلفت مرا عمر درازست
خداوندا بده عمر درازم
❈۴❈
کمال از بندگان ماست گفتی
بدنه اقبال دایم سرفرازم
کامنت ها