کمال خجندی:خال ب نسته داغ جانم دل سوخته اینه و کشته آنم
❈۱❈
خال ب نسته داغ جانم
دل سوخته اینه و کشته آنم
خاکی که بر آن نشان آن پاست
از آب بقا دهد نشانم
❈۲❈
تارخ نهمش پس از قنا نیز
شطرنج کنید از استخوانم
چندم ز در ای رقیب رانی
منهم ز سگان آستانم
❈۳❈
از چشم تو داد خواستم گفت
من ترکم و پارسی ندانم
نادیده زمان وصلت ای دوست
نرسم ندهد اجل امانم
❈۴❈
هندوی مبارک است گفتی
در فال نو خال دلستانم
من نیز در آن سرم که صد جان
در پای مارکت نشانم
❈۵❈
در پیش کمال اگر نشینی
بردیده روشنت نشانم
کامنت ها