کمال خجندی:رخ بپوشید و جگره میسوزدم آتش پنهان بنره میسوزدم
❈۱❈
رخ بپوشید و جگره میسوزدم
آتش پنهان بنره میسوزدم
خانه ای که آب سازم چون حباب
آه دل دیوار و در بسوزدم
❈۲❈
باد آن لب دل که خون آلود ازوست
چون نمک بر ریش تر میسوزدم
باز سر بره بکنم پیشش چو شمع
گر چه از پا تا بسر میوزدم
❈۳❈
سوخت جانم نازه او بادش حلال
گر به یک نازه دگر میسوزدم
نامه شوقم کبوتر دید و گفت
چون برم چون بال و پر میسوزدم
❈۴❈
گر ز چشم بد دلش نرسد کمال
من سپندم گو اگر میسوزدم
کامنت ها