کمال خجندی:روز عید است و من امروز بر آن در میرم که دهم حاصل سیروزه و ساغر گیرم
❈۱❈
روز عید است و من امروز بر آن در میرم
که دهم حاصل سیروزه و ساغر گیرم
دو سه ماه است که دورم ز رخ ساقی و جام
بس خجالت که به رو آمد از این تقصیرم
❈۲❈
من به خلوت ننشینم پس از این گر به مثل
زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم
پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
❈۳❈
آنکه بر خاک در میکده جان داد کجاست
تا نهم بر قدم او سر و پیشش میرم
خلق گویند که بیپیر بر رنج کمال
سالخورده می امروز به از صد پیرم
کامنت ها