کمال خجندی:روز و شب از غم عشق تو در اندیشه درم گرنه از صبر از هجر تو به هر لحظه درم
❈۱❈
روز و شب از غم عشق تو در اندیشه درم
گرنه از صبر از هجر تو به هر لحظه درم
اشک همچون در و رخساره چون زر دارم
غیر ازین هست و مرا نیست دگر وجه درم
❈۲❈
گرچه در خانه دلگیر فراقم ناگاه
در حریم حرم وصل کشانید درم
مرض عشق تو را صبر دوا میسازم
نو جفا میکنی و من به وفای تو درم
❈۳❈
تا ببینم رخ زیبای تو ناگاه ز دور
من دلخسته کوی تو از آن در گذرم
ای ملک صورت خوب تو چو شد ملک دلم
جان ز دست غم عشقت به سلامت نبرم
❈۴❈
دست از عشق تو و پای ز کویت نکشم
اگر اندر ره عشق تو ببرّند سرم
از سر هر دو جهان بگذرم از شادی آن
گر کند چشم نواز لطف دگر یک نظرم
❈۵❈
زانکه در خاطر من عشق گرفته ست کمال
هست در خاطر از آن درد و الم بیشترم
کامنت ها