کمال خجندی:صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعیم ای خوش آندم که بما آید از آن روضه نسیم
❈۱❈
صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعیم
ای خوش آندم که بما آید از آن روضه نسیم
حور چشم سیهش خواند به از نرگس و گفت
نتوان خواند ازین به که سوادیست سقیم
❈۲❈
نیست خاک در او خالی از آمد شد اشک
رونهاد سایل افتاده بدرگاه کریم
میکنم بام و در دیده بخون مژه نقش
تا شوی ار پی نظاره در آن گوشه مقیم
❈۳❈
یک دلی دارم و خواهد ز من آن غمزه و خال
تیغ هندیست چو در پیش تو سازش به دو نیم
دیده نقش دهنت دل به رخت فال گشاد
بی ملامت کشد از عشق تو چون آبد میم
❈۴❈
بر قدمهای تو خواهد که زند بوسه کمال
باز بنما قدمی خاصه به مشتاق قدیم
کامنت ها