کمال خجندی:صد جان ز لبت بوام گیرم تا پیش تو دم بدم بمیرم
❈۱❈
صد جان ز لبت بوام گیرم
تا پیش تو دم بدم بمیرم
چندانکه بخویش میکنم فکر
جز فکر تو نیست در ضمیرم
❈۲❈
ای دوست که پند خواهیم داد
خاموش که دشمنت نگیرم
صد دل دهمش اگر پذیرد
گونید به بار دلپذیرم
❈۳❈
بیزلف و رخشه نمیتوان بود
چون نیست ز جان و سر گزیرم
در غارت غمزهاش کردند
ترکان سیاهدل اسیرم
❈۴❈
زد غمزه سوی کمال و میگفت
افسوس که حیف رفت نیرم
کامنت ها