کمال خجندی:گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم از غمزه تو خسته و انگاره زیستم
❈۱❈
گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم
از غمزه تو خسته و انگاره زیستم
از من چو نیم ناز دگر داشتی دریغ
چون صید نیم کشته به ناچار زیستم
❈۲❈
تن گرچه روز هجر زدی باز شد هلاک
شرمنده ام ز بار که بسیار زیستم
رضوان به روضة خضر به آب حیات زیست
من با خیال آن لب و رخسار زیستم
❈۳❈
کوثر ز سنگ تربت من گر چکد رواست
چون سالها به باد لب بار زیستم
هر بار کز کرشمه مرا غمزه تو کشت
از ذوق کشتن تو دگر بار زیستم
❈۴❈
گفتی کشم ز جمله ترا بیشتر کمال
من بیشتر برای همین کار زیستم
کامنت ها