کمال خجندی:گر گذاری که با تو در نگویم خاک پایت به چشم ها بخریم
❈۱❈
گر گذاری که با تو در نگویم
خاک پایت به چشم ها بخریم
تا ببوسیم آستان ترا
حلقه حلقه نشسته گرد دریم
❈۲❈
گر غرامت ستانی از انصاف
سر و دیده نهاده در نظریم
گفته بک شیم ببر سوی خویش
ما از آن کوی جان چگونه بریم
❈۳❈
اختری چون تو گر به ما گذرد
به بلندی از آسمان گذریم
کیشت از تیر شد تهی دل پر
پر دلی بین که جمله را سپریم
❈۴❈
گر چه آتش زدی به جان کمال
در محبت هنوز نیزه تریم
کامنت ها