گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال خجندی:گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم به چشم وآنگهی دزدیده در ما می‌نگر گفتم به چشم

❈۱❈
گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم به چشم وآنگهی دزدیده در ما می‌نگر گفتم به چشم
گفت اگر یابی نشان پای ما بر خاک راه برفشان آنجا به دامن‌ها گهر گفتم به چشم
❈۲❈
گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک هم به مژگانت بروب آن خاک در گفتم به چشم
گفت اگر سر در بیابان غمم خواهی نهاد تشنگان را مژده از ما بر گفتم به چشم
❈۳❈
گفت اگر گردد لبت خشک از دم سوزان آه باز می‌سازش چو شمع از گریه تر گفتم به چشم
گفت اگر گردی شبی از روی چون ما هم جدا تا سحرگاهان ستاره می‌شمر گفتم به چشم
❈۴❈
گفت اگر داری خیال در وصل ما کمال فر این دریا به پیما سربه‌سر گفتم به چشم

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۷۷۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

Teddy
2020-05-06T10:42:38
بیت 6: ستاره میتواند استعاره از اشک باشد
Teddy
2020-05-06T10:43:54
بیت 7 : قعر این دریا ...
حسین دودی
2022-05-16T08:13:03.1018726
چندین ایراد در متن وجود داره شعر صحیح را ارسال میکنم: یار گفت از غیر ما پوشان نظر گفتم به چشم وآنگهی دزدیده در ما می‌نگر، گفتم به چشم   گفت اگر یابی نشان پای ما بر خاک راه برفشان آنجا به دامن‌ها گهر، گفتم به چشم   گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک هم به مژگانت بروب آن خاک در، گفتم به چشم   گفت اگر سر در بیابان غمم خواهی نهاد تشنگان را مژده ای از ما ببر، گفتم به چشم   گفت اگر گردد لبت خشک از دم سوزان آه باز می‌سازش چو شمع از گریه تر، گفتم به چشم   گفت اگر گردی شبی از روی چون ماهم جدا تا سحرگاهان ستاره می‌شمر، گفتم به چشم   گفت اگر داری خیال درد وصل ما کمال قعر این دریا بپیما سربه‌سر، گفتم به چشم