کمال خجندی:ما از نو سخنور جهانیم صاحب نظریم و نکته دانیم
❈۱❈
ما از نو سخنور جهانیم
صاحب نظریم و نکته دانیم
سوز دل ما چو خط برآری
ما مردم نا نوشته خوانیم
❈۲❈
چون نقش دهان تو معماست
ما نیز همه به فکر آنیم
آن آب بقاست بافنیمش
چون بافتنش نمی توانیم
❈۳❈
دلهاست کشان و دلکش آن زلف
اینها به کجا کشد ندانیم
زآن گونه سواری که ماراست
اشکی ز پی تو می دوانیم
❈۴❈
اگر بود کمال عاشق و رند
والحالة هذه همانیم
کامنت ها