کمال خجندی:من ازین خرقه آلوده که در بر دارم عار باشد اگر از خویش نباشد عارم
❈۱❈
من ازین خرقه آلوده که در بر دارم
عار باشد اگر از خویش نباشد عارم
گفتم آیم به سوی دبر و به بندم زنار
باز دیدم که از آن هم نگشاید کارم
❈۲❈
گر روم بر در مسجد ندهنده راهی
زور شوم بر در میخانه نباشد بارم
کرم پیر مغان بین که دو صد بار به چشم
یکفر پنهان مرا دید و نکرد اظهارم
❈۳❈
دلم از صحبت اصحاب طریقت بگرفت
رهبری کو که رساند به در خمارم
چون صراحی به هوای لب میگون بتان
میزنم نهتهه در مجلس و خون می بارم
❈۴❈
عندلیب گل رویت نه کمال امروزست
سالها شد که درین کوی بدین گفتارم
کامنت ها