کمال خجندی:با درد تو آرمید نتوان از داغ تو هم رهیة نتوان
❈۱❈
با درد تو آرمید نتوان
از داغ تو هم رهیة نتوان
گر تیغ به باره از تو بر سر
از همچو توئی برید نتوان
❈۲❈
چون از همه دلبران گزینی
بر تو دگری گزید نتوان
رخسار چو زر چه سود مارا
وصلت چو بزر خرید نتوان
❈۳❈
رویت مهه عید عاشقانست
هر دم مه عید دید نتوان
سیب ذقن شکر دهانان
بوسید توان گزید نتوان
❈۴❈
گویند کمال پست کن آه
پست است سخن شنید نتوان
کامنت ها