کمال خجندی:شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون که از دل بروما نیارده شبیخون
❈۱❈
شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون
که از دل بروما نیارده شبیخون
گر آن مه پذیرد ز من ناله و آه
از اینان متاعش فرستم بگردون
❈۲❈
خیالت چون بر آب چشمم نشیند
بگویند بنشست شیرین به گلگون
چو باد آید آن ابروان در نمازم
که دارند از نوجگرهای پر خون
❈۳❈
زلب خستگانرا دهی نوشدارو
نخوانم به محراب جز سورة نون
کمال اهل حکمت چوشعر نوخواننده
طبیب شفا بخش باشد به قانون
کامنت ها