کمال خجندی:عاشقی چیست مقیم در جانان بودن روی بر خاک در دوست به عزت سودن
❈۱❈
عاشقی چیست مقیم در جانان بودن
روی بر خاک در دوست به عزت سودن
ترک جان گفتن و از تیغ نچیدن روی
سر قلم کردن و این راه بسر پیمودن
❈۲❈
در غمش بودن و بستن دهن از جوهر راز
در نو پیوستن و سر تو بکس نگشودن
باختن در خم چوگان سر زلف تو جان
و آنگهی گوی سعادت زمان بر بودن
❈۳❈
زاهدم دعوت کوثر کند و عین خطاست
باوجود لب تو دست به آن آلودن
نیست پوشیده که از دیده چرائی پنهان
کانچنان روی به مردم نتوان بنمودن
❈۴❈
سخن عشق بدان پایه رسانید کمال
که بر آن کس نتواند سخنی افزودن
کامنت ها