کمال خجندی:ای دل حکایت غم خود با صبا بگو با بار آشنا سخن آشنا بگو
❈۱❈
ای دل حکایت غم خود با صبا بگو
با بار آشنا سخن آشنا بگو
چون بگذری به منزل بار ای نسیم صبح
از روی لطف شمه ای از حال ما بگو
❈۲❈
سوزی که هست در دل من شرح آن بده
حالی که رفت بر سر این بلا بگو
تا کوه در خروش و فغان آید از غمم
رمزی ز درد و محنت من با صدا بگو
❈۳❈
القصه مجملی ز تفاصیل درد من
گر باشدت مجال سخن ای صبا بگو
چون بشنوی جواب کمال از کمال لطف
لفظ به لفظ هرچه شنیدی بیا بگو
کامنت ها