کمال خجندی:چاره کس نکند غمزه خونخواره تو خون نگرید چه کند عاشق بیچاره تو
❈۱❈
چاره کس نکند غمزه خونخواره تو
خون نگرید چه کند عاشق بیچاره تو
کرد با خاک سر و جان عزیزان هموار
داغ پیوسته و درد غم همواره تو
❈۲❈
هر کسی راز دل ریشه بود ناله و آه
ناله ماه ز دل سختتر از خاره تو
انه منم از وطن افتاده غریب نو و بس
ای مقیمان و غریبان همه آواره تو
❈۳❈
روز حشر از دل عاشق به جز این نیست سؤال
که چه آمد به نو از بار ستمکاره تو
گر کنی پرده ز رخ دور مرانه چشم مرا
بود لایق و شایسته نظاره تو
❈۴❈
چند پوشیده بر آئی چو شنودندة کمال
فی جینی از خرقه صد پارهٔ تو
کامنت ها