کمال خجندی:چو در جان کرد و دل جا غمزه تو میان مردمش خواننده جادو
❈۱❈
چو در جان کرد و دل جا غمزه تو
میان مردمش خواننده جادو
به تیر تو شکاری را نظرهاست
که بیند از قا سوی تو آهو
❈۲❈
به جنت بیشتر سوزند مردم
اگر باشد بحور این چشم ابرو
چو خاک پا فروشی بر کشیده
دو چشم تر بسازیمش ترازو
❈۳❈
از لب شفتالوئی دو لطف کن لطف
اگر چه العنب گویند دو دو
مگر زلفت پشیمانست از ظلم
که دارد از ندامت سر به زانو
❈۴❈
کمال آن ترک اگر آید به مهمان
سر و جان پیشکش بر رسم ترغو
کامنت ها