کمال خجندی:غلام پیر خراباتم و طبیعت او که نیست جز می و شاهد حریف صحبت او
❈۱❈
غلام پیر خراباتم و طبیعت او
که نیست جز می و شاهد حریف صحبت او
در آن زمان که نن ماه غبار خواهد بود
نشسته باشم بر آستان خدمت او
❈۲❈
چو نیست در کف زاهد بضاعت اخلاص
چه فسق و معصیت ما چه زهد و طاعت او
مپوش رخ زمن ای پارسا بعیب گناه
گناه بنده چه بینی نگر به رحمت او
❈۳❈
هزار بار خرد کرد حل نکته عشق
هنوز هیچ ندانست از حقیقت او
به هیچ قبله نباید فرو سر او باش
زهی مراتب رند و علو عمت او
❈۴❈
کمال خاک خرابات جوهریسته شریف
که هر کسی نشناسند قدر و قیمت او
کامنت ها