کمال خجندی:گر تیر کشی از طرف غمزهٔ جادو صد آه کشد از جگر سوخته آهو
❈۱❈
گر تیر کشی از طرف غمزهٔ جادو
صد آه کشد از جگر سوخته آهو
خونم چو شود ریخته مستی کند آن چشم
از ریخته ذوق است و طرب در سر هندو
❈۲❈
صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی
مه رفت به میزان که فرو شد به ترازو
زان چشم دل گمشده پرسیدم و زآن خال
خاک تو نشان داد به لب چشم به ابرو
❈۳❈
گفتم به درختان که قد بار کدام است
هر لحظه در آینده در زلف تو به زانو
بشگفت کمال از تو بهر جا گل معنی
مرغی ز سر سرو بزد بانگ که کو کو
کامنت ها