کمال خجندی:گفتا کئی تو من بنده تو بیجرم از چشم افکنده تو
❈۱❈
گفتا کئی تو من بنده تو
بیجرم از چشم افکنده تو
گاهی ازین در گاهی از آن در
باری زهر در جوینده تو
❈۲❈
در جست و جویت ز آنم که باشد
جوینده تو با بنده تو
گر پای امکان پیش است ما را
باشد درین ره پوینده تو
❈۳❈
گوی آن دهانرا باشد که ما را
سازد به بوسی شرمنده تو
دل کز بر من گم شد تو داری
دانستم ای جان از خنده تو
❈۴❈
گفتی کمالت بهر چه گویند
آن رو که باشم من بنده تو
کامنت ها